جزوه درس روانشناسی سیاسی


جزوه درس روانشناسی سیاسی
خلاصه کتاب روانشناسی سیاسی سعید عبدالملکی حاوی نکات مهم و کلیدی بهمراه نمونه سوالات منبع رشته روانشناسی دانشگاه پیام نور
تعداد بازدید
31 بازدید
7,500 تومان

بخشی از متن فایل
معمر قذافي : نمونه بارز خودشيفتگي
ژوزف استالين : گرايش هاي پارانوياي و ستيزهجويانه اي بروز داد كه باعث شد لنين او را به
عنوان انساني بسيار خشن توصيف كند.
وينستون چرچيل : او از دو نوع افسردگي رنج ميبرد نخستين افسردگي خلق ادواري بود نوع
ديگر افسردگي ناشي از بيماريهاي عمومي بود.
فيدل كاسترو : نمونه بارز يك رهبر سياسي منزوي و شخصيت اسكيزوئيد داشت البته جرالد
پست عقيده دارد كه انزواي او با شخصيت خودشيفته اش در ارتباط است
كوليج با بررسيهايي كه انجام داد به اين نتيجه رسيد كه تركيبي از ٦ اختلال شخصيتي مي
تواند شخصيت ديكتاتورها را به طور كلي نشان دهد آزارگري جامعه ستيزي پارانويا
خودشيفتگي اسكيزوئيد و اسكيزوفرني گونه
الگوي رهبري فرهمند
نظريه بزرگمرد در رهبري به ساده ترين شكل خود مدعي است كه رويدادهاي مهم ملي يا
جهاني تحت تاثير افرادي برجسته است كه سازنده آن رويداد ها هستند .توماس كارلايل
معتقد بود نوابغ نفوذ خود را در هر جا كه قرار گيرند مي گسترانند .
رهبران قوي متوسط و ضعيف به ترتيب بر كشورهاي قوي متوسط و ضعيف حكومت
ميكنند .موفق ترين رهبران انقلاب كساني بودهاند كه توانستهاند رفتارهاي خود را به تناسب
تقاضا هاي زمان و موقعيت تغيير دهند قاطع و يكجانبه عمل كنند اما پس از پيروزي و براي
تداوم انقلاب رهبران موفق بايد ديدگاه واقع بينانه تري از جهان داشته باشند مثل كرامول در
انگلستان توماس جفرسون در آمريكا لنين و استالين در شوروي و فيدل كاسترو در كوبا
كساني بودند كه پس از پيروزي از نظر شناختي به سوي انعطاف بيشتري تغيير جهت دادند
.بر اساس گزارش واينبرگ ويژگي هاي رهبر به شرح زير است درستكار زيرك با نزاكت با
صلاحيت منصف مصمم شجاع باثبات مطمئن هدفمند خود دار مستقل خوشبين تحصيلكرده
باهوش پر انرژي كوشا خوش سخن خوشنام يعني صادق دلسوز با استعداد پايبند به اصول
اخلاقي جذاب مهربان الهام بخش قوي داراي توانايي رهبري داراي بينش سياسي اين رهبر
يك رهبر فرهمند است كه معنويت جذابيت و مهارت هاي ارتباطي و توانايي متقاعد سازي
برجسته ترين ويژگي او به شمار مي رود
امام خميني نمونهاي از رهبران شكوهمند به شمار مي آيد
روانشناسي نخبگان سياسي
اصطلاح نخبه اغلب اوقات براي ارجاع به اعضاي بسيار فعال جمعيت استفاده مي شود .
نخبه سياسي در مفهوم گسترده آن شامل رهبران سياسي كارمندان دولتي فعالان حزبي
افكار سازان و ساير افراد بشر نسبتاً مبهم تري شده اي از جامعه است كه در نقش هاي
سياسي صحبت و عمل مي كنند . الموند با استفاده از اصطلاح نخبه به قشر مشخصي از
حاملان سياست در جمعيت اشاره مي كند كه به عموم ساختار مي دهد وي چندين نوع
متفاوت از نخبگان را مشخص مي سازد: رهبران سياست رسمي، اعضاي هيئت تخصصي كه
به دليل آشنايي و تماس با دولت از قدرتهاي خاصي برخوردارند، نمايندگان بخش خصوصي
يا گروه هاي داراي جهت گيري سياسي و نخبگان ارتباطي
پارتو نخبگان را به دو بخش تقسيم مي كند اما ميان آنچه نخبگان حاكم و نخبگان غير
حاكم وجود دارد تمايز برقرار مي كند .نخبگان حاكم كساني هستند كه به طور مستقيم يا
غير مستقيم بر تصميمات سياسي تاثير مي گذارند و نخبگان غير حاكم كساني هستند كه
داراي موقعيت رهبري در جامعه هستند اما بر تصميمات سياسي تاثير نمي گذارند……