جزوه دیپلماسی هنری کسینجر جلد ۲


جزوه دیپلماسی هنری کسینجر جلد ۲
جزوه دیپلماسی هنری کسینجر (جلد ۲ ) با فرمت PDF در ۵۸ صفحه
تعداد بازدید
13 بازدید
7,500 تومان

فهرست جزوه دیپلماسی هنری کسینجر جلد ۲

فصل هفدهم: آغاز جنگ سرد
فصل هجدهم: موفقیتها و مشکلات سیاست مهار
فصل نوزدهم: مشکلات سیاست مهار: جنگ کره
فصل بیستم: مذاکره با کمونیستها، آدنائر، چرچیل و آیزنهاور
فصل بیست و یکم: نادیده گرفتن سیاست مهار؛ بحران سوئز
فصل بیست و دوم: مجارستان؛ شورش در امپراطوری
فصل بیست و سوم: اولتیماتوم خروشچف؛ بحران برلین
فصل بیست و چهارم: مفاهم وحدت غربی ؛ مک میلان، دوگل، آیزنهاور و کندی
فصل بیست و پنجم: ویتنام ؛ ورود به باتلاق : ترومن و آیزنهاور
فصل بیست و ششم: ویتنام مسیری به سوی ناامیدی، کندی و جانسون
فصل بیست و هفتم: ویتنام، رهایی، نیکسون
فصل بیست و هشتم: دیپلماسی مثلث نیکسونی
فصل بیست و نهم: تشنج زدایی و نارضایتیهای ناشی از آن
فصل سی ام: ریگان و گورباچف
فصل سی و یکم: بازنگری نظم نوین جهانی
بخشی از متن فایل
فصل نوزدهم: مشکالت سیاست مهار: جنگ کره
کيسنجر در اين فصل موانع سياست مهار را با تبيين چگونگي جنگ توضيح ميدهد.
به اعتقاد وي نقطه ضعف تئوري سدبندي اين بود که آمريکاييها از عکسالعمل
کمونيستها غافل بودند. در دکترين سياسي امنيتي آمريکا حمله کره شمالي به کره
جنوبي در ۰۹ ژوئن ۳۹۹۲ پيشبيني نشده بود. کمونيستها دو سناريو داشتند: حمله
ناگهاني شوروي به اياالت متحده يا تهاجم به اروپاي غربي.
کمونيستها هم واکنش آمريکا به تهاجم کره شمالي را پيشبيني نکرده بودند. آمريکا
بيشتر از اهميت ژئوپليتيک کره نگران تهاجم بي وقفه کمونيسم به عنوان يک نماد
بود. مسکو و پيونگ يانگ در درک نقش ارزش در سياست خارجي عاجز بودند. ايجاد
پايگاههاي نظامي در سال ۳۹۲۹ در اروپاي شرقي، کودتاي ۳۹۲۱ چکسلواکي و
پيروزي کومنيستها در سال ۳۹۲۹ در چين آمريکا را نسبت به توسعه طلبي
شورويهاي حساس کرد. در نظر نگارنده تئوري جلوگيري از توسعه طلبي، رهبران
آمريکا از جمله ترومن را وسوسه کرد تا صحنه نبرد سياسي را گسترش دهد.
دفاع از تايوان در مقابل چين کمونيست و مقابله با کومنيستهاي ويتنامي از جمله
اين اقدامات بود. استراتژي جنگي و ديپلماسي آمريکا مجزّا بود و اوّلي بر دوم اولويّت
داشت. استراتژي جزيره ثبات از مک آرتور بود که تمرکز نيروها در ژاپن را از بين برد
و به جزاير ديگر کشاند. او نيروها را در اينچون )بندر سئول( پياده کرد و خطوط
تدارکات کره شمالي را قطع کرد و ارتش کره شمالي را از هم گسيخت و در نتيجه
جاده شمال باز شد.
کيسينجر بعد از شرح فراز و فرودهاي جنگ چين و آمريکا در کره معتقد است که بر
خالف تصور اياالت متحده کرملين قصد کشاندن آمريکا به آسيا و حمله به اروپا را
نداشت. استالين در اين جنگ کمکهايش به چين را کاهش داد و بعد هم از پکن
خواست تا کمکها را به صورت نقدي بپردازد که اين موضوع باعث شد روند
اختالفات دو کشور آغاز شود.
به نظر نگارنده درگيري با چين که علّت آن درگير کردن ناسيوناليستهاي چيني در
جنگ کره بود اشتباهي استراتژيک از سوي آمريکا بود. در جنگ دو کره اتحاد دو
کشور به آينده موکول شد و آتش بس در هر نقطه ممکن مورد تأکيد قرار گرفت.
مک آرتور فرمانده آمريکايي ديپلماسي را قرباني استراتژي نظامي کرد. وي در سال
۳۹۹۳ به دليل سرکشي از سوي ترومن عزل شد. آرتور قصد داشت جنگ را به سمت
چين بکشاند که با مخالفت دولت مواجه شد.