جزوه تفسیر موضوعی نهج البلاغه دکتر مصطفی دلشاد


جزوه تفسیر موضوعی نهج البلاغه دکتر مصطفی دلشاد
تفسیر موضوعی نهج البلاغه دکتر مصطفی دلشاد
تعداد بازدید
46 بازدید
7,500 تومان

جزوه  تفسیر موضوعی نهج البلاغه دکتر مصطفی دلشاد در قالب فایل word و pdf شامل نکات مهم و طلایی فصول مختلف
و همچنین نمونه سوالات ادوار گذشته دانشگاه پیام نور با پاسخنامه کلیدی منطبق با آزمون های پایان ترم دانشگاه پیام نور 
 
بخشی از متن فایل
لف) عنوان «نهج‏البلاغه»
«نهج‏البلاغه» عنوان كتابى است كه در فرهنگ اسلامى، به‏سان آفتاب نيمروز مى‏درخشد؛ و همچون صدفى مشحون به گوهرهايى از حكمت‏هاى عالى است. اين عنوان را شريف رضى بر منتخبى از خطبه‏ها و مواعظ، نامه‏ها و عهدنامه‏ها و كلمات كوتاه و قصار اميرمؤمنان على (ع) انتخاب كرد.
«نهج‏البلاغه»، يعنى راه روشنِ بلاغت. گردآورنده آن (شريف رضى) در وجه تسميه اين گنجينه گران‏قدر چنين اظهار داشته است:
پس از تمام شدن، چنين ديدم كه نامش را نهج‏البلاغه بگذارم؛ زيرا اين كتاب درهاى بلاغت و سخنورى را به روى بيننده خود مى‏گشايد و خواسته‏هايش را به او نزديك مى‏سازد. هم دانشمند و دانشجو را بدان نياز است، و هم مطلوب سخنور و پارسا در آن وجود دارد.
شريف رضى مناسب‏ترين عنوان را براى اين كتاب جاودان برگزيد. شيخ محمد عبده- عالم بزرگ اهل سنت- در مقدمه‏اى كه بر شرح خود بر نهج‏البلاغه نوشته است، راجع به اين عنوان مى‏نويسد:
اين كتاب جليل، مجموعه‏اى است از سخنان سيد و مولاى ما، اميرمؤمنان، على بن ابى‏طالب (كرّم الله وَجهه‏)، كه سيد شريف رضى از سخنان متفرق آن حضرت، گزينش و گردآورى كرده و نام آن را نهج‏البلاغه نهاده است. من اسمى مناسب‏تر و شايسته‏تر از اين، كه بر معناى آن دلالت كند، سراغ ندارم، و بيشتر از آنچه اين اسم بر آن دلالت دارد، نمى‏توانم آن را توصيف كنم.
نامى كه شريف رضى بر اين مجموعه نهاد، گوياى وجهى از كلمات على (ع) بود كه او را سخت مجذوب و شيفته مى‏ساخت و اين وجه نهج‏البلاغه، يعنى فصاحت و بلاغت كلام و نفوذ آن تا عمق جان، هر كسى را متحير مى‏سازد. استاد مطهرى دراين‏باره مى‏نويسد:
سيد رضى شيفته سخنان على (ع) بوده است. او مردى اديب، شاعر و سخن‏شناس بود. … سيد رضى به‏خاطر همين شيفتگى كه به ادب عموماً و به كلمات على (ع) خصوصاً داشته، بيشتر از زاويه فصاحت و بلاغت و ادب به سخنان مولى مى‏نگريسته است. به همين جهت در انتخاب آنها اين خصوصيت را در نظر گرفته است، يعنى آن قسمت‏ها كه از جنبه بلاغت برجستگى خاصى داشته، بيشتر نظرش را جلب مى‏كرده است. ازاين‏رو، نام مجموعه منتخب خويش را «نهج‏البلاغه» نهاده است.
البته آنچه شريف رضى از بيانات و مكتوبات اميرمؤمنان، على (ع) گردآورده و آن را نهج‏البلاغه ناميده است، تنها راه روشن بلاغت نيست، بلكه ترجمانى از قرآن و آموزه‏هاى‏ نبوى و راه روشن هدايت است.

ب) عصر گردآورى نهج‏البلاغه‏

نهج‏البلاغه در سال ۴۰۰ ق گردآورى شده است؛ عصرى كه از نظر فرهنگى، برجسته و ويژه است. اين عصر مصادف با دوره سوم خلافت عباسيان مى‏باشد كه پس از دو دوره تحولات بزرگ سياسى، شكل گرفت و اين دوره، روزگار تحول‏هاى فرهنگى است.

یك. روزگار تحولات سياسى بزرگ‏

دوره نخست خلافت عباسيان، از سال ۱۳۲ تا ۲۳۲ ق است، كه دوره تثبيت و تحكيم قدرت سياسى نظامى آنان بشمار مى‏آيد. در اين دوره، عباسيان به قلع و قمع مخالفان پرداختند و استبدادى خشن، همچون امويان را شكل دادند و سلطه‏گرى نمودند.
دوره دوم خلافت عباسيان، از سال ۲۳۲ تا ۳۳۴ ق است، كه دوره حاكميت قشرى‏گرى و سركوب انديشه‏ورزى است. در اين دوره، انديشه به بند كشيده شد و آزادى فكر به ضعف و فتور گراييد. معتزله و شيعه سخت تحت تعقيب و شكنجه قرار گرفتند و مردم از ترس جان، به پنهان داشتن انديشه‏هاى خود اقدام كردند. در اين دوره، جمود، قشرى‏گرى و ظاهرگرايى بر جامعه حاكم شد و استبداد به خشن‏ترين شكل ظهور يافت.
دوره سوم خلافت عباسيان، از سال ۳۳۴ تا ۴۴۷ ق است كه با ورود معزالدوله، احمد بن بويه به دستگاه خلافت عباسى و دگرگون شدن قدرت عباسيان و پيدايش فضاى سياسى جديد شكل گرفت.
با حضور و قدرت‏گيرى ديلميان در بغداد، كار حكومت عباسى صورتى جديد به خود گرفت. خلفا سلطنت مى‏كردند، اما حكومت و اداره امور در اختيار آل‏بويه بود. خلفا در ظاهر حكومت‏ مى‏كردند، و با املاك و درآمدِ اختصاصى و مقررى‏اى كه از دولت مى‏گرفتند زندگى مى‏گذراند.
بدين‏ترتيب، با تسلط آل‏بويه بر مركز خلافت و حاكميت عملى آنان، اوضاع سياسى اجتماعى شيعه تغيير يافت و شيعيان پس از يك دوره طولانى سراسر حرمان، در عرصه اجتماعى امكان ظهور يافتند. اين اوضاع جديد، فضايى نسبتاً مناسب براى رشد معارف و انديشه‏هاى شيعه فراهم نمود.

دو. روزگارى نو در عرصه فرهنگى‏

در دوره سوم، بند از زبان‏ها برداشته شد و گروه‏ها و مذاهب مختلف، معتقدات خود را بدون ترس بيان داشتند، و به‏طور نسبى امنيتى فرهنگى فراهم شد، به‏گونه‏اى‏كه كمتر كسى با زبان تعصب دينى به ديگرى هجوم مى‏برد. اين فضاى فرهنگى كه متأثر از تفكر شيعى آل‏بويه بود، موجب شد تا دانش در عرصه‏هاى گوناگون رشد يابد.
سياست قرن چهارم، بر گسترش تشيع در بغداد و ديگر بلاد استوار بود، اما تا آنجا كه به حاكميت شيعيان نينجاميد، جز در جاهايى كه حكومت در دست علويان بود، لازم بود شريف رضى از اين فضاى سياسى پيش آمده بيشترين بهره را در راستاى ترويج انديشه شيعى و معارف آن ببرد، علاوه بر اينكه اوضاع علمى قرن چهارم نيز مساعدترين اوضاع بود- چنان‏كه اين دوران را دوره زرين تاريخ اسلام از نظر پيشرفت دانش و فرهنگ شمرده‏اند- وجود دانشمندان بى‏شمار در اين دوره، حتى در منصب وزارت، مانند: ابوعلى سينا، خوارزمى، صاحب بن عباد، ابن‏العميد، شاپور بن اردشير و مُهَلَّبى، و ظهور دانشگاه‏ها و كتابخانه‏هاى بسيار بزرگ در كنار مساجد، وجود فقيهان، متكلمان و فيلسوفان بزرگ، كثرت اديبان و شاعران و تأليف‏كتاب‏هاى بسيار در موضوعات متعدد علمى، همه گواه اين مدعاست. در اين دوره، اوضاع مباحثات علمى و ارائه انديشه‏ها مهياتر گشت و مدارس، كتابخانه‏ها و دارالعلم‏ها رونقى شگفت يافت.
عضدالدوله ديلمى، دانش و اهل آن را دوست مى‏داشت و براى فقيهان، محدثان، متكلمان، مفسران، نحويان، شاعران، نسب‏شناسان، پزشكان، رياضى‏دانان و مهندسان، حقوق تعيين كرده بود. او خود نيز به تحصيل علم مى‏پرداخت و اوقاتى را صرف ادب مى‏كرد.
البته اين روحيه بر مبناى حق‏مدارى، عدالت‏خواهى و فرهيختگى نبود، بلكه بيشتر گرايشى قدرت‏مدارانه و رقابت‏جويانه بود؛ چنان‏كه هرگاه حق و عدالت با قدرت‏طلبى آنان تعارض مى‏يافت، اين حق و عدالت بود كه فداى قدرت مى‏گرديد، تا آنجا كه عده‏اى از بزرگان سادات و دانشمندان، از جمله: ابواحمد حسين بن موسى، پدر شريف رضى، در سال ۳۶۹ ق به فرمان عضدالدوله ديلمى بازداشت شدند و به فارس تبعيد گرديدند.
اما در كل، قرن چهارم هجرى- روزگار شريف رضى و عصر تأليف نهج‏البلاغه- قرنى پرتلاطم و داراى فراز و نشيب بسيار و تحولات علمى بى‏نظير است؛ چنان‏كه آدم متز (دانشمند و شرق‏شناس معاصر سوئيسى) آن را دوره رنسانسِ اسلام ناميده است. از يك‏سو در قرن چهارم، يكى از بزرگ‏ترين امپراتورى‏ها، يعنى خلافت عباسى گرفتار تجزيه شد و از سوى ديگر، حكومت‏هاى محلى مقتدر در ممالك مختلف اسلامى نشر و نما يافتند. در اين دوران، در نتيجه امتزاج تمدن‏هاى قديم و ظهور ظرفيت‏ها و قابليت‏هاى فكرى و عملى فرهنگ اسلامى، تمدن اسلامى به نقطه اوج خود رسيد و نيازهاى جديد اجتماعى، از سويى چاره‏گران و انديشمندان را به احياى ميراث‏هاى قديم و از طرفى، به آفرينش طريقه‏هاى جديد در ادب، حكمت، سياست، مملكت‏دارى، آداب معيشت و جنگ و عمران كشاند. در واقع،با كاهش نسبى و تدريجى تسلط مطلق خلافت عباسى، ملل، اقوام، گروه‏ها و افراد، امكان شكوفايى استعدادها و بارورى انديشه‏ها را يافتند. آنگاه در اين اوضاع و احوال، اثرى بى‏نظير (نهج‏البلاغه) به دست شخصيتى بى‏بديل ظهور يافت.