جزوه روانشناسی عمومی دکتر گنجی


جزوه روانشناسی عمومی دکتر گنجی
جزوه روانشناسی عمومی دکتر گنجی با فرمت WORD در حجم ۹۳ صفحه
تعداد بازدید
34 بازدید
7,500 تومان

بخشی از متن فایل

فصل ۲ شرطی شدن و یادگیری

شرطی شدن و  یادگیری

در فصل اول گفتیم که نخستین و اصلی ترین زمینه ی تحقیق در روان شناسی ، یادگیری بوده است . بنابراین ، مطالعه ی منظم درباره ی رفتار و نظریه های مربوط به آن باید با مطالعه ی پدیده های یادگیری آغاز شود . اصطلاح یادگیری ، پدیده ی شرطی شدن را در بر می گیرد ، پدیده ای که در تحول علم روان شناسی خیلی زود ظاهر شد و هنوز نقش بنیادی دارد .

دو عامل اصلی تعیین کننده ی رفتار عبارتند از : یادگیری و توارث .آنها کاملا به یکدیگر وابسته اند و ، در فصل بعدی ، برخی جنبه های وابستگی آنها به یکدیگر ، یعنی کنش متقابل آنها را خواهیم دید . در حال حاضر از دانشجو می خواهیم که وجود هیچ یک از این دو متغیر را فراموش نکند . اگر بازتابهای غیر شرطی یا بازتابهای طبیعی ، مثل ترشح بزاق در مقابل غذا و انقباض مردمک چشم در مقابل نور ، را کنار بگذاریم ، کلیه ی رفتارهای انسان و سایر پستانداران تحت تاثیر یادگیری است ، اما هر رفتاری هر رفتاری شرطی یا غیر شرطی ، از اساس تحت تاثیر تورات است . یعنی می توان رفتاری پیدا کرد که تحت تاثیر یادیگری نباشد . در محیط عادی ، توراث است که نوع مغز ، نوع اندامهای حسی و حرکتی را تعیین می کند ، هر فردی از آنها سهم می برد و در ارتباط با آن سهم یاد می گیرد . تفاوتهای ارثی موجب می شود که انسان بتواند چیزی را یاد بگیرد که کبوتر یا میمون قادر به یادگیری آن نیست . توراث است که به ما اجازه می دهد تا بگوییم : از هر کسی کاری ساخته است ، هر خاتونی آشی پزد ، هر گلی بویی دارد ، هر زمینی خاصیتی دارد .

کار هر بز نیست خرمن کوفتن            گاو نر می خواهد و مرد کهن

سگها ، گربه ها و میمونها ، حتی زمانی که در موقعیت یکسان قرار می گیرند ، چیزهای متفاوتی را کسب می کنند . وضع سایر حیوانات نیز به همین صورت است . یادگیری همیشه اثر بنیادی در رفتار حیوانات عالی دارد و توراث نیز اثر بنیادی دارد . بعضی مردم اثر یادگیری را دست کم می گیرند و به توراث اهمیت بیش تری می دهند ، بعضی دیگر اثر توراث را دست کم می گیرند و بیشترین سهم را به یادگیری قایل می شوند . هر دو عامل کنش متقابل دارند . یادتان باشد ، از کسانی که سهم توراث را ندیده می گیرند بپرسید : چرا اسب و قاطر ، با این که در محیط یکسانی رشد می کنند ، ویژگی های کاملا متفاوت دارند ؟

 

تحول مفاهیم مربوط به یادگیری

در گذشته ، بزرگترین پیشرفت در شناخت از یادگیری زمانی به وجود آمده که این پدیده تحت شکلهای بسیار ساده ی خود مورد مطالعه قرار گرفته است . این شناخت مخصوصا زمانی گسترش یافته که یادگیری بسیار ساده ی خود مورد مطالعه قرار گرفته است . این شناخت مخصوصا زمانی گسترش یافته که یادگیری حیوانات مطرح شده است . با این همه ، مطالعه ی یادگیری نه با حیوانات شروع شده است نه با شرطی کردن . در فصل اول دیدیم که یادگیری انسان می تواند بسیار پیچیده باشد ، بنابراین ، به نظر می رسد که مطالعه ی آن نیز باید پیچیده باشد ، اما در سال ۱۸۸۵ ، ابینگهاوس روشی پیدا کرد که با استفاده از آن . مطالعه آزمایشی یادگیری ممکن شد .

تا سال ۱۸۸۵ تصور می کردند که هرگز نمی توان یادگیری را به طور آزمایشی مطالعه کرد . مسلما می داستند که یادگیری وجود دارد و همچنین می دانستند که بچه ها یاد می گیرند و نظریه های مربوط به تداعی اندیشه ها و شیوه ی حصول این تداعی از زمان ارسطو مورد بحث قرار گرفته بود . اما به نظر می رسید که امکان مطالعه ی یادگیری در آزمایشگاه غیر ممکن است . تمام این تصورات را ابینگهاوس ، به طور ناگهانی ، دگرگون کرد . او ، با خلق هجاهای بی معنا و یاد دادن آنها به افراد ، توانست این مشکل را حل کند و نشان دهد که آزمایش این پدیده چقدر راحت بوده است . به دنبال او مورگان اولین قدمها را در جهت مطالعه ی منظم ، توانست به سوالهای مهمی که روان شناسان از خود می پرسیدند پاسخ دهد. چهار سال بعد ، یعنی به سال ۱۹۰۲ ، کارهای پاولف که از اهمیت ویژه ای برخوردار بود ، در کشور روسیه شروع شد . پاولف ، که یک فیزیولوژیست بود ، ظاهرا خیلی دیر با روان شناسی آشنا شد و ، از طرف دیگر ، روان شناسان نیز تا سال ۱۹۱۸ متوجه کارهای او نشدند . با وجود این ، از این زمان به بعد ، این دو جریان پژوهشی با یکدیگر پیوند خوردند و در حال حاضر مقوله ی آزمایشی واحدی به حساب می آیند .

اختراع ابینگاهوس ، همان طور که در بالا اشاره شد ، عبارت بود از هجاهای بی معنا ، یعنی ترکیبهایی از دو حرف بی صدا که در وسط آنها یک حرف صدادار وجود دارد . مثل TOZ,ZIL , DAP FUD و… او فهرستهایی از این هجاها را به منظور حفظ کردن آنها ، تهیه کرد . استفاده از این فهرستها ، مطالعه ی سرعت یادگیری را امکان پذیر ساخت . یعنی معلوم شد که یک فهرست را چند بار باید خواند تا توانست آن را بدون غلط تکرار کرد . همچنین معلوم شد که در صد فراموشی با گذشت زمان و تعداد تمرینها چه ارتباطی دارد . مثلا ، تصویر ۱-۲ نشان می دهد که سرعت فراموشی ابتدا سریع بعد کند است . البته شکل منحنی فراموشی ، به ماهیت مواد و شرایطی که یادگیری در آن انجام می گیرد ، وابسته است .

اولین کارهای ثراندیک روی حیوانات انجام گرفته است . کار او بسیار ساده بود ، بدین ترتیب که گربه های گرسنه را در جعبه هایی زندانی می کرد و مقداری غذا در بیرون جعبه می گذاشت . جعبه ها طوری ساخته شده بود که با یک عمل مکانیکی باز می شد . در یکی از جعبه ها گربه می بایست اهرمی را فشار می داد ، در جعبه ی دیگر می بایست حلقه ی یک طناب را می کشید و همین طور جعبه های دیگر که هر یک به نحوی باز می شد . در هر جعبه ، سرعت یادگیری عبارت بود از زمان صرف شده برای خروج گربه از آن .

این آزمایشها ثراندیک را وادار کرد تا یادگیری و تفکر ( هر نوع یادگیری و هر نوع تفکر ، نه تنها یادگیری و تفکر گربه ها ) را با شیوه ی جدیدی مورد بررسی قرار دهد و این بررسی موجب شود تا او سئوالات بنیادی مطرح کند ، سوالاتی که در روان شناسی اثر بسیار عمیق گذاشته است . با وجود این ، نظریه های ثراندیک به طور کامل پذیرفته نشد بلکه مشاجره های قلمی شدیدی به وجود آورد . از یک طرف ، تعدادی از روان شناسان اندیشه های او را کم و بیش پذیرفتند و سعی کردند آنها را گسترش دهند . از طرف دیگر تعداد زیادی از روان شناسان با او به مخالفت برخاستند . امروزه ، روان شناسان از این دیدگاهای افراطی رهایی یافته اند و در نتیجه بهتر می توانند به ارزش کمک ثراندیک در جهت افزایش شناخت علمی خود پی ببرند .