جزوه فقه استدلالی ۱


جزوه فقه استدلالی ۱
درس فقه استدلالی ۱
تعداد بازدید
570 بازدید
7,500 تومان

کامل ترین جزوه درس فقه استدلالی ۱ (مبحث بیع و معاطات ) با فرمت پی دی اف و ورد

بهمراه نمونه سوالات ادوار گذشته دانشگاه پیام نور درس فقه استدلالی ۱ با پاسخنامه

مناسب برای دانشجویان رشته الهیات و معارف اسلامی، فقه و مبانی حقوق اسلامی با کد درس ۱۲۲۰۳۶۹،۱۲۲۰۷۲۴

 
بخشی از متن فایل
تعریف بیع :۱)تعریف لغوی:مبادلت مال بما ل .بائ جاره در اینجابرای مقابله است.مراد از کلمه مال در اولی *همان مبیع _مثمن و معوض است و مراد از کلمه دوم (مال)همان ثمن و عوض معامله است که مشتری  آن را به بایع منتقل می کند
۲٫تعریف اصطلاحی:تعاریف زیادی ارائه شده است .مصنف تعداد هفت تعریف از آن را که یکی تعریف برگزیده خودشان است.
*بیع دارای دو بعد است:در یک بعد از آن بیع را در ارتباط با بایع می سنجیم و سپس آن رابه این صورت تعریف می کنیم :تبدیل مال بمال . چرا که در این بعداز بیع جنبه صدوری آن و عمل بایع مورد نظر است.بعد دوم:سنجش آن نسبت به مبیع است که این بعد در تعریف بیع اساسی است در این صورت تعریف بیع این خواهد شد:مبادلت مال بمال.این بعد جنبه ی وقوعی بیع را نشان می دهد.
مبیع و ثمن در بیع
به حکم تبادر و صحت سلب و نیز ظهور عرفی و شرعی بیع در این است که مبیع باید از اعیان  باشد»از این رو منفعت(سکونت در خانه ی فرد)”انتفاع(پوشیدن لباس فردی برای مدتی)و حق(مانند حق التحجیر)نمی توانند مبیع واقع شوند و اطلاق بیع در چنین مواقعی مسامحه خواهد بود.
اما ثمن می تواند از اعیان*منافع و نیز عمل حر(در صورتی که بگوییم عمل حر مانند خیاطی خیاط قبل از اینکه مورد معاوضه واقع شود *عرفا مال به حساب میاید)باشد.
به نطر مصنف هیچ یک از اقسام حقوق حتی مانند حق التحجیر *به این دلیل که در عرف ;مال به حساب نمی اید نمی تواند ثمن بیع واقع شود.بعضی از اقسام حقوق مانند
حق حضانت قابل نقل و انتقال نیست و قطعا نمی تواند ثمن بیع واقع شود.
تفاوت حق و ملک:حق مرتبه ضعیفی از مالکیت و سلطنت فعلی است.حق همیشه قائم بر دو فرد(من له الحق_من علیه الحق)است* اما ملک رابظه میان فرد وشئ است.
تذکر:۱-بیع همیشه تملیک الغیر است*حتی در جایی که شما از فردی چیزی را(مثلا یک دوره وسایل الشیعه)طلب دارید*می توانید آن دین را که در ذمه ی مدیون هست*در مقابل مثلاده هزار تومان به تملیک او در اورید*در این صورت شخص بدهکار اناما مالک دین می شود و به دنبال آن*بلافاصله دین از ذمه ی او ساقط می شود و ثمن(ده هزار تومان)به ملکیت فروشنده(طلبکار) در می اید.البته من له الحق نمی تواند با همین توجیه حق خود را به من علیه الحق بفروشد*زیرا در اثر فروش لازم می ایدتا خریدار*هم منعلیه الحق و هم من له الحق باشد و چنین اتحادی محال است.
۲٫به عقیده ی مصنف لفظ بیع در معنای عرفی خودش بکار می رود و بعد از ظهور اسلام حقیقت شرعیه متشرعه پیدا نکرده است.
 
تعاریف اصطلاحی فقها از حقیقت بیع و نقد آن
۱٫شیخ طوسی و علامه:انتقال عین من شخص الی غیره بعوض مقدر علی وجه التراضی
مصنف:این تعریف مسامحه است*زیرا انتقال اثر و لازم بیع است نه خود بیع.
۲٫علامه*شهیدین*فاضل مقداد:الایجاب و القبول الدالان علی الانتقال.
مصنف :در این تعریف بیع از مقوله لفظ قرار داده شده است و حال آنکه بیع از مقوله معناست و لذاست که می تواند به وسیله ی لفظ انشا شود
۳٫محقق کرکی:نقل العین بالصیغت المخصوصه.
مصنف:۱-نقل اعم از بیع و دیگر معاملات است و نمی تواند معرف بیع واقع شود
و لذا علامه میگوید:معامله ی بیع با لفظ(نقلت)واقع نمی شوزیرا صراحت در بیع ندارد.
۲-در این صورت معامله ی بیع باید منحصرا با لفظ و صیغه ی مخصوص واقع شود
و حال آنکه به نظر خود ایشان معاطات که بدون لفظ و طیغه انجام می شود بیع است.
۳-در این تعریف انشائ با صیغه ی مخصوص*جزئ مفهوم بیع واقع شده است در این صورت خود بیع را نمی توان انشاء کردچرا که انشا انشا محال است و آنکه بیع بالبداهه قابل انشا است.
۴٫شیخ انصاری:انشاء تملیک عین بمال.
اشکالات شیخ انصاری از کتاب مطالعه شود
۵-شیخ اسدالله شوشتری:تملیک عین بعوض بشرط تعقبه بتملک المشتری.
اقسام صلح
۱-صلح به عین:مانند صلح به کتاب در مقابل مبلغی پول که مفید تملیک است.
۲-صلح به منفعت:صلح یک ماه سکونت در خانه در مقابل مبلغی پول که مفید اجاره است.
۳-صلح به انتفاع:صلح یک ماه استفاده از آب چاه در مقابل مبلغی پول که مفید عاریه است.
۴-صلح به حق:صلح حق استفاده از چیزی در مقابل مبلغی پول که مفیداسقاط و یاانتقال است.
۵-صلح به تثبیت امریبین متصالحین:مانند یکی ازدو شریک می گوید:سود حاصل از مال مورد شراکت از آن شمابه شرط اینکه اگر ضرر هم داد خود شما متقبل شوید*اینجا صلح به تثبیت سود و زیان به یک نفر واقع شده است.
معنای قدر مشترک صلح در این پنج مورد تسالم است و در هر مورد فایده خاص خودش را دارد*اینطور نیست که در همه ی اقسام و حقیقت صلح انشاء تملیک باشد.
خلاصه:روشن شد که حقیقت تملیک عین بالعوض چیزی جز بیع نیست لذا اگر با انشاء آن  صلح یا هبه معوضه را قصد کند فائده ای ندارد و وقتی چنین بود دیگر شک در اینکه شخصی که تملیک عین بالعوض کرده و صیغه ی ملکت را بکار برده است کدام یک از بیع و صلح و هبه ی معوضه را قصد کرده معنا نخواهد داشت  چرا که تملیک عین بالعوض فقط و فقط بر بیع منطبق است.