بخشی از متن فایل
- جاودانگی بودن عمل نگاه کند. چه خواهد شد؟
- در روح و جسم همه کائنات اثر خواهد کرد. و باعث رشد خود و همه کائنات خواهد شد.ایا این مادر خسته خواهد شد؟
- نیت که فرق کرد و امتدادی به امتداد ابد به خود گرفت گفتار کردار فرق خواهد کرد و نوع پخت لذت غذا لذت مصرف کننده انرژی که غذا به فرزند میدهد به مادر میدهد به اداره میدهد هم فرق خواهد کرد
- یعنی یک مادر در آشپزخانه خود دارد همه کائنات را یاری میدهد تا مسیر کمال را طی کنند همه کائنات را دارد تربیت میکند
- جهت و رویکرد و نیت اینقدر مهم است رفقا. پس اگر میخواهیم مربی سازنده ای باشیم باید بدانیم…
- باید بدانیم من با فرد با مدرسه با محیط خانه و برای یک شب دیشب و چند ماه تربیت نمیکنم بلکه….
- من همه کائنات را به وسعت همه زمانها و مکانها دارم تربیت میکنم
- اگر فحشا زیاد شد آب کم شد جنگ زیاد شد فرق پسر با دختر معلوم نشد وقتی دیدیم همه گرفتار و محسور نفس شدیم باید بدانیم من خودم بیشتر از همه میلنگم
س: خوب چه طور می توانیم رویکرد و ذهنیت و زاویه دید را عمق بخشید و اینگونه اثر گذار بود؟
- باید متصف به نگاه خدا به کائنات شویم. خداوندی که رب است یعنی مربی عالمین است
- مشکل عمده ما این است که هر كس افراد تحت اختيارش را براى محيطى كه در نظر دارد، تربيت مىكند. من فرزندم را براى خانه ام، استاد شاگردش را براى جامعه ى محدودش و يك دانشمند، انسان را حداكثر براى اين زمين و براى هفتاد سال زندگى، تربيت مىكند و بر طبق شرايط موجود، بارور و شكوفايش مىسازد. ولى انسان فرزند خانه و جامعه و حتى دنياى محدود و سرزمين خاكى نيست.
- انسان سرمايههاى زيادترى دارد. انسان فرزند تمام هستى است و تا بىنهايت راه در پيش دارد. لذا بايد طورى تربيت شود كه در تمام اين عوالم و در تمام اين مسير بتواند چه بكند و چگونه بماند و چگونه برود.
جواب صحيح اين سؤال در گرو طرح صحيح اين سؤال است. در گرو اين است كه ما به هستى و به انسان از چه ديدى نگاه مىكنيم و او را چگونه مىشناسيم. وقتى كه انسان يك دهان و يك تن باشد، ناچار بايد طورى تربيتش كرد كه آبخور و آخورش را بدست بياورد و نيازهايش را مرتفع كند و در صورت اصطكاك و برخورد منافع، قدرت از ميدان به در كردن حريف را داشته باشد.
وقتى كه انسان فرزند خاك باشد بايد طورى تربيت شود كه با قانونهاى حاكم بر اين خاك و بر اين سرزمين درگير نشود و بايد طورى تربيت شود كه طرز بهرهبردارى را بشناسد.
وقتى كه انسان محدود به هفتاد هشتاد سال شد، ناچار جورى تربيت مىشود كه استعداد و سرمايههايش در اين هفتاد سال كارگشا باشند.
دست و پا و دندان و سر و صورت و فكر و عقل او براى هفتاد سال زندگى، بيمه شوند و براى هفتاد سال مورد بهرهبردارى قرار گيرند و ناچار با قانونهايى زندگى مىكند كه در اين هفتاد سال تجربه شدهاند و بدست آمدهاند و براى مسائلى مىكوشد كه در اين هفتاد سال آمد و شد دارند.
اما در آنجا كه ما هستى را با وسعتى شناختيم كه تا بىنهايت راه دارد و انسان را به عظمتى شناختيم كه اين هستى را زير پا دارد، ناچار انسان به گونهاى تربيت مىشود كه با قانونهاى حاكم بر اين عوالم درگير نشود و به گونهاى تربيت مىشود كه استعداد و سرمايههايش در تمام اين عوالم كارگشا باشند و با قانونهايى دمخور مىشود كه در تمام اين عوالم تجربه شدهاند و شناخته شدهاند و وضع شدهاند و براى مسائلى مىكوشد كه در اين بىنهايت فرصت، آمد و شد دارند. و ناچار مربى اين انسان عظيم، در اين پهناى هستى و اين وسعت گسترده، وجودى مىتواند باشد عظيمتر و وسيعتر. وجودى محيط و آگاه و در عين حال مهربان و دلسوز.
وجودى آگاه از ما و استعدادهاى بىنهايت ما و آگاه از هستى و قانونهاى بىشمار آن. وجودى مهربان و دلسوز براى رشد ما و كمال ما و سعادت و بهزيستى ما.
و چه وجودى آگاهتر از خداوند هستى و انسان، كه انسان را آفريد و هستى را براى انسان آفريد.
و چه وجودى آگاهتر از خداوند هستى و انسان، كه انسان را آفريد و هستى را براى انسان آفريد.
و چه وجودى مهربانتر از او كه مهربانىها را پديد آورد و محبتها را در دلها ريخت و غريزهى حب بقا و حب نفس را در درون ما گذاشت و ما را با خود مهربان كرد.
راستى كه او از من به من نزديكتر است كه مرا با من او آشتى داد و او آشنا كرد و مرا با خودم او مهربان كرد و غريزهى حب نفس را در من شعلهور ساخت.
پس بايد بگوييم انسانِ خانه را پدر مىتواند تربيت كند و انسانِ جامعه را استاد و انسانِ زمين را و اين دنيا را دانشمند. اما انسانِ تمام هستى و انسانِ رهرو تا آن سوى عوالم را چه كسى جز آفريدگار هستى و انسان؟
مربى انسان جز آفريدگار انسان نيست. ربّ اوست و مربى اوست. و ديگران بايد درس تربيت را از او بگيرند و راه تربيت را بياموزند. اوست كه به تمام هستى و به تمام قانونها آشنا است. اما ما قانونهايى را مىشناسيم كه آنها را تجربه كردهايم و شناختهايم. و هنوز عوالمى هست كه ما نه شناختهايم و نه تجربه كردهايم. ما مىدانيم در اين عالم چه عواملى بر چشم اثر مىگذارند و چه قانونهايى بايد براى چشم مراعات شود…..