جزوه روانشناسی بالینی سعید شاملو

جزوه روانشناسی بالینی سعید شاملو
تعداد بازدید
244 بازدید
7,500 تومان

جزوه روانشناسی بالینی سعید شاملو با فرمت pdf در ۹۳ صفحه
 
بخشی از متن فایل
فصل اول
• تکامل روانشناسی بالینی به سبب تأثیر عوامل متعدد صورت گرفت که بعضی از آنها خارج از حیطه روانشناسی بود.
برای مثال، پیشرفتهای حاصله در بیولوژی، فلسفه، سیاست. تاریخ آن با تکامل روانشناسی مرضی آمیخته است و
گذشته آن به زمان انسان اولیه می رسد.
• روشهای مطالعه بیماریهای روانی موقعی نضج گرفت که مسئله بیماری روانی، از خرافات و عقاید ماوراء الطبیعه
مجزا شد. تکامل روانشناسی بالینی، بستگی زیادی به پیدایش وسایل و ابزار برای مشاهده و اندازه گیری داشت.
۱ -روانشناسی مرضی
• بشر اوّلیه، امراض روانی را پدیده ای ماوراء الطبیعه می دانست. روشهای درمان این گونه بیماران که تصور میشد
دچار “جن زدگی” و ارواح خبیثه شده باشند، عبارت بود از سوراخ کردن جمجمه به منظور آزاد کردن روح پلید و…
• در قرون ششم و هفتم قبل از میالد، فیلسوفانی از قبیل طالس، اناکسیمنز، هراکلیتوس، اناکساگوراس و دماکریتوس
در مورد چگونگی طبیعت بشر و جهان، فرضیاتی عرضه کردند. کمی بعد از آن،بقراط )۱۶۴ تا ۹۷۴ قبل از میالد(
در زمینه علم پزشکی تئوریهایی ارائه داد که بسیار نو و پیشرفته بود و بعدها اساس این علم قرار گرفت. به نظر او
مرکز تمام فعالیتهای بشر مغز است و هر گونه اختالالتی در آن، سبب بروز امراض روانی می شود.
• در زمان حکمفرمایی امپراطوری رم، قبل از ظهور مسیحیت، داشمندانی چند مانند آریتوس و سورانوس در پیشرفت
علم و کشف ماهیت امراض روانی تالش بسیار کردند. عقاید پیشرفته و روشنفکرانه بقراط، گالن و همکاران آنها،
قرنها در خفا ماند.
• در قرن شانزدهم، کشفیاتی در مورد احساس، عواطف، ادراک و طرز ایجاد تفکر صورت گرفت. در آن موقع شخصی
به نام وایوز یک قرن قبل ازهابر و سه قرن قبل از فروید، درباره ارتباط افکار و تأثیر عواطف بر آن بحث می کرد. در
همین ایام دو دانشمند به نامهای پاراسلوس و وایر به شدت علیه خرافات و جن گیری مبارزه می کردند
• در قرن نوزدهم، پیشرفتهای محسوسی در زمینه آناتومی و فیزیولوژی اعصاب روی داد؛ ولی توسعه روانشناسی را در
طی قرون متمادی، فالسفه ای از قبیل بکن، دکارت، هابز، هارتلی، الک، مالبرانش و اسپینوزا عهده دار شدند.
قسمت عمده تئوریهای آنها نیز در مورد عواطف و اراده بود.
• در سال ۴۷۳۶ با تالش ویلیام توک، بیمارستانی در انگلستان به منظور نگاهداری و معالجه بیماران روانی ساخته
شد.
• در اواخر قرن هیجده در فرانسه، پزشکی به نام فیلیپ پینل، رئیس بزرگترین بیمارستان روانی فرانسه شد. او با
اصالحات نوع دوستانه خود، به پیشرفت روان پزشکی کمک بسیاری کرد. در آلمان نیز، در سال ۴۷۳۱ پزشک
دیگری به نام فرایک مانند پینل در این زمینه، گامهای اساسی برداشت. در آمریکا هم اصالحاتی انجام شد که
قسمت اعظم آن به وسیله بنجامین راش بود. در اوایل سال ۴۰۴۴ برای معرفی روشهای انسانی در درمان بیماری
روانی، پیشرفتهای بسیاری انجام شد.
• یکی از عوامل مهمی که در ایجاد پسیکوآنالیز و تئوریهای جدید شخصیت و روشهای معاصر درمان تأثیر بسزا
داشت، پدیده ای بود که در قرن نوزده آن را مسمریسم می نامیدند. مسمر توانست پدیده ای را که امروز به نام
هیپنوتیزم می شناسیم، کشف کند.
• سالها طول کشید تا علما با رغبت به مطالعه این پدیده پرداختند. از این جمله دانشمندان، براید بود که نام
هیپنوتیزم را جانشین مسمریسم ساخت.
• شارکو و برنهایم از روش هیپنوتیزم به منظور تحقیق و درمان استفاده کردند و فروید تحت تأثیر این استادان،
هیپنوتیزم را برای درمان بیماران روانی به کار گرفت؛ ولی بعدها فروید این روش را کنار گذاشت و به جای آن از
روش “تداعی آزاد” استفاده کرد. تجسسات فروید، به ویژه در زمینه ضمیر ناخودآگاه بیشتر از هر عامل دیگر در
ایجاد روانشناسی بالینی موثر بود. شاگردان فروید مانند یونگ و ادلر، مکتب پسیکوآنالیز را توسعه دادند.
• یکی دیگر از شاگردان شارکو که تحقیقات او در زمینه تئوری “از هم گسیختگی شخصیت” معروف است، پیر ژانه
بود.
• قسمت اعظم این فعالیتها که تا قرن نوزدهم طول کشید، در اروپا صورت گرفت. البته، در آمریکا نیز پیشرفتهای
قابل مالحظه ای در این زمینه می شد. یکی از چهره های درخشان این کشور، دوروتیا دیکس بود که بیشتر زندگی
خود را وقف ایجاد بیمارستانهای مناسب دولتی برای مداوای بیماران روانی کرد. آدولف مایر که از پزشکان عالیقدر
بود نیز در پیشرفت روانپزشکی آمریکا سهم بسزایی داشت.
• فعالیتهای پاولف در مورد بازتابهای شرطی، کشف دارویی به نام مترازول به وسیله مدونا به منظور درمان با شوک،
استفاده از انسولین به وسیله ساکل که هنوز هم در معالجه افراد مبتال به شیزوفرنی به کار میرود، و معرفی
الکتروشوک به وسیله سرلتی و بینی از آن جمله است.
• در رشتههای دیگر دانش بشری همزمان با پیشرفت روانشناسی مرضی رخ داد و در ایجاد روانشناسی بالینی موثر
بود. این حوادث عبارت بودند از پیشرفت روانشناسی کودک، علم ژنتیک، علم آمار و تأسیس اولین آزمایشگاه
روانشناسی. فیلسوفانی مانند الک و زیستشناسانی مانند داروین نیز مسلماً تأثیر بسزایی در این زمینه داشتند