جزوه درس نظریه های تربیتی مکاتب فلسفی


جزوه درس نظریه های تربیتی مکاتب فلسفی
کات مهم و کلیدی درس نظریه های تربیتی مکاتب فلسفی به انضمام ۶۳۶ سوال از کتاب مکاتب فلسفی و آرای تربیتی و همچنین نمونه سوالات امتحانی تستی با پاسخنامه

نکات کلیدی و بسیار مهم نظریه های تربیتی مکاتب فلسفی در قالب فایل pdf

نکات کلیدی و مهم کتاب مکاتب فلسفی و آرای تربیتی

سوالات کتاب مکاتب فلسفی و آرای تربیتی

مناسب برای داوطلبان آزمون کارشناسی ارشد و دکترا

تعداد بازدید
187 بازدید
7,500 تومان

بخشی از متن فایل
فلسفه و آموزش و پرورش
در طول تاريخ به ويژه در سال هاي اخير، تعليم و تربيت موضوع مناقشات و تعارضات زيادي بوده است. از بسياري جهات، وجود ديدگاه
هاي متفاوت نشانهاي از سرزندگي است. مدرسه به عنوان نهادي اجتماعي كانون تعارضات است. توصيههاي فراوني براي اصلاح مدرسه
به عمل آمده است. برخي حتي پيشنهاد كردهاند كه مدرسه به عنوان نهاد اوليه تربيتي بايد كنار نهاده شود. بعضي ديگر برآنند كه
مدرسه بايد عامدانه ارزشهاي مذهبي و معنوي را به كودكان منتقل كند. ديگران خواستار آشنايي متعلمان با نظم و قانونند. بعضي از
مصلحان اظهار داشتهاند كه مدرسه بايد به فضايل عقلاني، به علوم و معارف نظري، يا به آموزش و پرورش بنيادي رجعت كند. ديگران
مدارس به عنوان عواملي براي نقادي اجتماعي يا دستافزارهايي براي آغاز اصلاحات اجتماعي و سياسي در نظر ميگيرند.
در وراي هر يك از اين پيشنهادهايي كه براي اصلاح مدرسه طرح ميشود، مفروضاتي درباره ماهيت عالم، زندگي بني آدم، و
جامعه نهفته است. با امعان نظر درباره اين مفروضات با توجه به خاستگاه فلسفيشان، ميتوان شقوق مختلف آموزش و پرورش را كاويد
و روشن ساخت.
براي معلمان ارزشمند است كه با فلسفههاي مختلف آموزش و پرورش آشنا شوند و برنامههاي درسي و روشهاي تدريس را در
ارتباط با ديدگاههاي فلسفي خاص آنها شناسايي كنند. اين قابليت به مربيان كمك ميكند تا خط مشيها و برنامههاي آموزش و
پرورش را مورد نقد و بررسي قرار دهند. وقتي كه مربيان از تشخيص چشماندازهاي ايدئولوژيك و فلسفي كه منشأ اصلاحات پيشنهاي
به شمار ميآيند، ناتوان باشند، از نظر حرفهاي نه قادر خواهند بود پيشنهادها را نقادي كنند، و نه در عمل به كار بندند.
معلمان در نخستين تجربههاي حرفهاي خود از فرصت كافي براي انديشيدن دربارهي ملازمههاي كلي و نظري حضور خويش د
رمدرسه بهره مند نيستند.
هنگامي كه معلم درباره نقش خويش به تأمل ميپردازد، دل مشغولي خود را نسبت به اموري كه فوريت عملي دارند رها
ساخته، درباره نظريهاي كه قوام و دوام عمل تربيت به آن وابسته است، به تفكر ميپردازد.
تقسيمات فلسفه
از آنجا كه آموزش و پرورش ابزار نيرومندي براي شكل بخشيدن به زندگاني فردي و نظام اجتماعي است، بنابراين مستلزم تلفيق دقيق
نظريه و عمل است. نظريه بدون عمل ناكافي است و عملي كه از هدايت نظريه بيبهره باشد راه به جايي نميبرد.
نحوه برخورد معلمان با دانشآموزان به طرز تصور آنان از ماهيت انسان بستگي دارد. ديدگاهي كه فرد درباره واقعيت دارد،
درك او را از واقعيت تعين ميبخشد. وقتي كه معلم مفهوم واقعيت و ماهيت انسان و جامعه را مورد تأمل قرار ميدهد، درباره آموزش و
پرورش فيلسوفانه ميانديشد.
فلسفه در مفهوم بسيار كلي شامل تلاش انسان در جهت انديشه نظري، تأملي و نظامدار درباره جهان و رابطه انسان با آن است
كه داراي قسمتهاي ذيل است.
متافيزيك
يعني مطالعه ماهيت واقعيت غايي، شامل نظريهپردازي درباره وجود است. سؤال مطروحه در آن چنين است: پس از كنار
نهادن همه امور عرضي زندگي، چه چيزهايي به راستي واقعياند؟ باورهاي ما درباره ماهيت واقعيت، تعيين كننده چگونگي
درك ما از روابطمان با جهان و جامعه انساني است. اين باورها، هم مهمترين پرسشهاي ما را مطرح ميكنند (كدامين امور
واقعي و كدامين غير واقعياند؟) و هم مبدأ تهيه پاسخ براي اين سؤالات هستند. آيا جهان هستي قلمروي روحاني دارد يا
آنكه واقعيت مادي است؟ آيا جهان در ذات خود هدفمند است يا آنكه ما اهداف را خود ميآفرينيم؟
مكاتب فلسفي و آراء تربيتي ۲
فلاسفه در نظريه پردازي خود درباره واقعيت به استنتاجهاي گوناگوني دست يافتهاند در حالي كه فرد ايدئاليست
واقعيت را به صورت روحي يا غيرمادي تعريف ميكند. فيلسوف واقعگرا آن را به صورت نظامي از اعيان در نظر ميگيرد كه
مستقل از ذهن انسان وجود دارد به عكس فيلسوف عملگرا معتقد است كه تجربه اساس تصور انسان از واقعيت است.
متافيزيك از طرق بسياري به نظريهپردازي و عمل آموزش و پرورش مربوط ميشود. موضوعات، تجارب و مهارتهايي
كه در برنامه درسي گنجانده ميشوند، نماينده مفهوم واقعيت از ديدگاه جامعهاي هستند كه نظام آموزشي را بر پا ميدارد.
بخش عمدهاي از آموزش و پرورش رسمي نمودار تلاش برنامهريزان، معلمان و نويسندگان متون درسي براي توصيف
جنبههاي خاصي از واقعيت براي دانشآموزان است.
معرفتشناسي
معرفتشناسي يا نظريه دانش و شناخت، براي مربيان اهميتي حياتي دارد. معرفتشناسي كه بنيادهاي معرفت را تعريف
ميكند، سؤالهاي مهمي را مطرح ميكند از قبيل: ۱ (راه دستيابي ما به معرفت كدام است؟ ۲ (معرفت خود را درباره جهان
و جامعه انساني بر كدام فرايند شناخت بنا ميكنيم؟ ۳ (ادعاهاي خود را درباره حقيقت بر چه ضابطهاي استوار ميسازيم؟ ۴ (
خاستگاه ادعاهاي ما درباره معرفت چيست: وحي الهي، شواهد عيني، يا تجربههاي شخصي و ذهني؟
معرفتشناسي كه با مفاهيم كلي و بنيادين شناخت سروكار دارد، با روشهاي تدريس و يادگيري رابطه نزديكي دارد.
اگزيستانسياليسم كه مكتبي به شدت ذهنگراست ريشه معرفت را در ادراك شهودي شخص از نيازها و حالات روانشناختي
خويش جستجو ميكند.
معرفتشناسي كه با مفاهيم كلي و بنيادي شناخت سرو كار دارد، با روشهاي تدريس و يادگيري رابطه نزديكي دارد.
مثلاً فرد ايدئاليست ممكن است بر اين باور باشد كه حصول معرفت يا فرآيند شناخت در حقيقت شامل يا آوري ايدههايي
است كه به صورت نهفته در ذهن وجود دارند، روش مناسب آموزش و پرورش از نظر ايدئاليست ها گفت و شنود سقراطي
است كه طي آن معلم سعي دارد ضمن طرح پرسشهاي روشنگرانه، ايدههاي نهان دانشآموز را به ضمير آگاه او فرا خواند.
ارزش شناسي
به بحث درباره نظريه ارزش ميپردازد و در صدد است تا آنچه را كه اخلاقاً خير و صحيح است توصيه نمايد. اخلاق و
زيباييشناسي بخشهاي ارزششناسي را تشكيل ميدهند. اخلاق ارزشهاي معنوي و منش را به روش فلسفي مورد مطالعه
قرار ميدهد. زيباييشناسي ارزشها را در قلمرو زيبايي و هنر بررسي ميكند. درحالي كه متافيزيك شامل تلاشهايي براي
مطالعه ماهيت واقعيت نهايي است، ارزششناسي به بررسي دستورالعملهاي مربوط به فعل اخلاقي و زيبايي ميپردازد.
هر فردي تحت تأثير كساني واقع ميشود كه سعي دارند رفتار او را در جهات معيني سوق دهند. مردان و زنان عصر
جديد در دنيايي از ارزشهاي متعارض زندگي ميكنند. الگوهاي ارزشي مليگرايانه دولت – ملتهاي گوناگون موجب مناقشه
و جنگ بودهاند. در داخل كشورها ارزشها در راستاي منافع طبقاتي و گروهي با هم برخورد ميكنند.